یاد او و انگبین

هر روز یادش می کنم , ولی نه اون بیاد آوری دردناک شش ماه اول جدایی   . نه مثل قبل که خاطره اش مثل یک سایه بزرگ و قیر مانند به تمام لحظات زندگیم می چسبید . الان یاد اون روز می افتم که ... یا اون یکی که ... .می دونی :" خاطره ". نه اون احساس فلج کننده ای که انگار عضوی از بدنم رو با یک چاقوی کند از درونم در آوردند و در آینه فقط  جای خالیش می دیدم . 

عکسهای زیادی ازش نداشتم - انصافاً هم زشت بود - بعد از جدایی همه رو دور انداخته ام که برای رابطه مُرده ام , مقبره درست نکنم . الان صورتش درست یادم نیست ولی یادمه وقتی می خندید قیافه اش کمی ترسناک می شد و دندانهای مرتبش منو یاد کوسه می انداخت . بیشتر از همه یاد بوسه هاش می افتم که کوتاه بودند و  هیچوقت با نیاز و هوس همراه نبود . اخلاقش اینطوری بود بوسیدن رو یک ابراز احساس می دونست مثل "دوستت دارم ". زیاد ازش استفاده نمی کرد که لوث نشه . 

اهل زاگرس بود و شلوغی و آلودگی تهران بعد از سالها هنوز کلافش می کرد . موهای فرفری و نرمش را بین انگشتام می تاباندم  و آغوشش بوی چیزهای قدیمی  مثل اتاقهای خونه مامانبزرگ رو می داد . 

بیشتر اوقات که می رفت شهر خودشان برام گلابی شاه میوه میاورد که اندازه آناناس بود و انگبین . عصبانیتش  آنی و بی خبر مثل صاعقه بود . اول یک صدا می آمد و بعد چند ثانیه وقت داشتم تا از پشت عینکش چشمهایی  که خشم  و نابودی همه چیز را وعده می داد بهم نگاه کند - اگه می گذاشتم خشمش زیاد جولان بدهد , اینقدر خاطره با هم نداشتیم - سبزه بود و خوره کتاب . من را هم دوست داشت که با همه تفاوتها از جنس خودش بودم  یاد گرفته بودم به اخلاقهای بدش محل ندم . 

عشقم بود , باعث عذاب و زجرم بود و بیشتر وقتها اعتماد بنفس و خودخواهی همه دیکتاتور های تاریخ رو با همداشت . ولی  مال من بود و در کنار همه چیز همیشه دوستم بود .

پیوست : آهنگ evil angel از گروهBreaking Benjamin

نتیجه تصویری برای evil angel breaking benjamin lyrics meaning

نظرات 2 + ارسال نظر
عابر دوشنبه 21 بهمن 1398 ساعت 17:19

هر جدایی، زخمی دردناک است که وقتی جراحتش هم خوب می شود، جایش بر روان می ماند و گاهی که برف پی بارد...باران می اید و گاهی در غروب ها ...بر آسمان دل آدمی غمی می نشیند.
هر کس می رود جای خالیش برای همیشه درد می کند

چقدر زیبا نوشتید , آسمان هم امشب کلام شما را تایید کرد .ممنون از لطفتون

عابر دوشنبه 21 بهمن 1398 ساعت 17:11 https://raazeman.blogsky.com/

رفتن سخت است مانند نرفتن
و نرفتن دردناک همچون رفتن
وضعیت تراژیکی است طوبی جان.

به انان که رفتند باید گفت: طوبی لهم

خیلی ممنون از نظرتون . دقیقا هم به امید خدا که شاد باشند و باشد همیشه .
تبریک می گم برای این تسلطتون به زبان عربی که به نظر من شنیدنش آدم را یاد عسل میاندازد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد