من و کرونا

با اینکه همه توصیه های ایمنی را رعایت می کنم  , اصلاً و ابداً از کرونا نمی ترسم - برای پدر و مادر نگرانم , بیشتر پدر چون بسیار سهل انگاره - ولی یک حس قطعیتی مجازی بهم می گه که هیچ وقت کرونا نمی گیرم - دوباره منظورم این نیست که صبح تا شب مثل گربه به همه چیز دست می زنم یا تو صورت مردم عطسه می کنم - اما تمام آموزشهایی که از فیلمهای تخیلی از حمله زامبیها گرفته تا اپیدمی هایی که کلا از یک شهر یک گروه نجات یافته بیشتر  باقی نمی گذاره  , من رو مطمئن کرده که مریض نمی شم - الان می گید اونها فیلمه ولی صبر کنید تا بگم چرا - چون من شخص خاصی نیستم , بیکارم , دوستی ندارم  , بیرون نمی رم , نه دل به احدی دادم نه دلی را ربودم  -دلم به باشگاه خوش بود که اونجا هم بسته شد- 

, مطمئن هستم امسال  حتی اگه کل دنیا رو هم کرونا شخم بزنه در دوره آخرزمانی زنده هستیم و مثل سوسک با همه چیز انطباق پیدا می کنیم  و باز هم تنها به حیاتمون ادامه می دیم . امثال من دلشون برای آغوشهای طولانی دوستان و دوره همیهای شبانه و رستوران  و کافه تنگ نمی شه چون قبلش هم کنج یک اتاق با یک لپ تاپ دلخوش بودیم الان هم وسوسه حالا این یکدفعه بریم بیرون و چیزی نمی شه گولمون نمی زنه . 

امثال من خوب بلدنیستند زندگی کنند ولی در زنده موندن بی هدف حریف ندارن .

 تنها دلتنگی من بوسه ی پدر به فرق سرم بعد از سال تحویله که  از الان هم جای خالیش رو احساس می کنم - هر چند که بعید می دونم پدر لجباز من بخواهد این تنها بوسه سالیانه من رو ازم بگیره - من زنده می مونم نه برای اینکه دست فرشته های خدا حامی منند برعکس برای اینکه حتی اونهام بهم سر نمی زنند.

پیوست : الان دوباره خوندم دیدم چقدر ناله کردم , والا اصلاً قصد من این نبود . یک خاطره شاد می نویسم بعداً از دلتون در بیاد .

پیوست دوم : آهنگ کوچه گروه زدبازی تو سرم رژه می ره .

نظرات 3 + ارسال نظر
ادمین چهارشنبه 7 اسفند 1398 ساعت 01:32

خب روزها خودمون و سرکار میذاریم و کار میکنیم . البته خبری هم نیست ، اوضاع خیلی خیلی خرابه .

اتفاقا من بارون و خیلی دوست دارم. کلی راه رفتم امروز، چقدرم سوژه تو ذهنم اومد.

خوشها بهالتون از هر دو نظر .چقدر خوب که بارون کمکتون کرد ایده بگرید خداییش من چند وقت به یک ایده خوب احتیاج دارم .
قبول دارم اوضاع کار بده من خودم ده سال با پدر کار می کردم پارسال دیگه دیدم فقط دارم می رم و میام و واقعا اینقدر اوضاع کار بده که من اضافی ام . خودم اومدم بیرون .

ادمین چهارشنبه 7 اسفند 1398 ساعت 01:17

سلام ، ایشاالله که همیشه سلامت باشید .

خدارو شکر بلاخره یکی رو دیدم که مطمئن هست و میگه قطعا کرونا نمیگیرم.

والا چند روزه هر کیو میبینیم داره میناله.
خدا امثال شمارو حفظ کنه والا.

فقط حیف باشگاه هارو بستن. واقعا غروب ها دیگه علنی بیکار شدیم و خونه نشین

پس خدا را شکر کنید که روزها کار دارید . این بیکاری از کرونا هم بدتره . بله , ولی خب بیشتر باشگاهها ظرفیت های بهداشتی لازم را ندارند . بارون هم می یاد نمی تونیم بریم بیرون بدویم راه بریم . همه راهای فرار بسته شده ...

محمد سه‌شنبه 6 اسفند 1398 ساعت 23:49 http://eshghamfaezeh.blogsky.com/

ماها از سخت زیستانیم احتمالا

دهه شصتیها را انتخاب کردن که زامبی ها رو هم شکست بدن
در ضمن رسیدن بخیر .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد