شبه , دیر وقته و من سیگار روشن می کنم که مثلاً خوابم بگیره - که طبق تمام اطلاعات علمی که دارم بر عکسه - ولی می خوام ناخودآگاهم رو گول بزنم .
امروز رفته بودم سیب بگیرم - من هر شب دو تا سیب می خورم و هر روز دوتا سیب تازه می خرم - که یکی از همسایه ها می خواست رد شه ناخوداگاه به من خورد , برگشت معذرت خواهی کنه که وسط حرفش با دهان باز زل زد به من . دوباره یک لرزی ناخودآگاه تو پشتم حس کردم . مو های فلفل نمکی و صورت ساده ای داشت .مثل عروسک کوکی چرخیدم .اون بنده خدا هم رفت , از میوه فروش که پرسیدم که گفت : برادر یکی از همسایه هاست و مجرده . یه نفس راحت کشیدم و مثل همیشه ناخودآگاه فکرم جلوتر از من چهار نعل دوید که برسه به صاحب اون موهای فلفل نمکی و بگه : سلام , من فلانیم . اسمت چیه ؟ چی کار می کنی ؟ و هی سوال .
بزور دهنه افکار یاغیم را کشیدم .
بسه دیگه !خیر سرت چهل سالته . بس کن .
ولی افکارم ایندفعه به من حمله کردند ,
خوب تنهام . وقتی یکی اینطوری نگام می کنه انگار سی سالمه و با کمال تعجب تو اوج خوشگلیم .این طبیعته .
نه و نه . این طبیعت را رام می کنم , تو چهل ساله ای و پانزده کیلو اضافه وزن داری و صورتت مدلیه که همیشه شبیه دختر خاله یا دختر عموی یکی هستی . دفعه اولت نیست که برای خودت ول می شی تو عالم خیال و بعد سرخوردگی .هر دفعه هم منم که باید جمعت کنم . هم سن تو بچه دارن , شوهر دارن , سر زندگی خودشونن .
مثل خواهر واقعی ؟؟؟
خب , اون فرق می کنه . اونها تو یک خونه زندگی می کنند ولی بیشتر شبیه دوست دختر دوست پسرها هستند تا زن و شوهر . شوهرش -جای برادر - تا حالا که خوب بوده
منم مثل اون دلم میخواد .همش مهمونی میرن , هی مهمون میاد خونشون, میرن دوتایی مسافرت , خوش گذرونی ...
بسه ! مثل گربه ماده مرنومرنو نکن ! اونی که قراره بیاد میاد , اینطوری نه !
پس چطوری ؟پس کی ؟ دیروز خودتم دیدی که یکی از موهای شقشقه ات سفید شده . پس تا کی صبر کنم ؟
نمی دونم .
پیوست : این نوشته خودش خودش رو نوشت .خواهشاً ...نمی دونم مهربون باشید .
سلام. عیدتون مبارک
عید شما هم مبارک
OMG. A forty years old punch! I
میگم ناراحت نشی ی وقت .. نده آقا .. نخواستم. جوابم ندادی نده. ایزی
علی تا حالا اسم وبلاگ رو خونده بودی ؟؟؟
بنظرم خواسته ی شما که دوست دارید تنها نباشید کاملاً طبیعیه. دیگران ممکنه این خواسته را کتمان کنند، شما نکردین.
فقط خواهش می کنم مواظب عشق های کاذب مجازی باشید. دوستانی داشتم که همگی بدون استثنا ضربه های بدی خوردند. اولش عاشق و شیدا بعد موقع عمل متوجه شدند اون آقا متاًهل بوده، تنها و غمگین تر بجا موندن.
ممنون از نظرتون و ممنون از نگرانی بجا , حقیقتش تو این چهل سال عمری که از خدا گرفتم کم ضربه نخوردم ولی خدا را شکر تا این لحظه آدم متاهلی در کار نبوده , تنهایی هم مثل باده , بعضی وقتها تند می وزه و احساسش می کنیم بقیه موارد یه نسیمه که شاید حتی آرامش خودش را داشته باشه .
من که از نازنین تعریف نکردم. اونی که تعریف میکنه باید نشونم بده :)) وگرنه جفا کرده ..
شیطون
خداحافظ علی
دیگه واجب شد ی جوری ببینیم عکستو :))
والا من خیلی قیافه معمولی دارم . اگه راست میگی عکس نازنین رو نشونم بده
بچه شیطون
درود بر شما--طبق تجربه من خانمها در سن سی و هفت ---سی هشت سالگی به اوج جذابیت میرسند..زمان زیادی از اوج جذابیت شما نگذشته. لطفا روی این مطلب عنایت داشته باشید----یک تفاوت بین خانمهای ایرانی و خانمهای غربی وجود دارد ----یک خانم غربی به غریزه و خواسته جسمانی خود واقف است و به آن احترام میگذارد و آنرا در حرکات و گفتار خود نشان میدهد....در صورتیکه زن شرقی با اینکه با نیازهای خود آشناست اما جرئت ابراز و نمایش آنرا بخود نمی دهد و متاسفانه آنرا حجب و حیا میداند...یک خانم میداند که جاذبه و نیاز جسمی دارد و این یک امر کاملا طبیعیه. چرا باید این نیاز را در وجود خود مچاله کنه در حالیکه برادر همین خانم به راحتی و بشدت توانائی و جاذبه هاو نیاز های خود را ابراز میکنند...دلبریها و جاذبه زنانه علاوه بر حرکات و زبان بدن بستگی به حالات روحی و شیمیائی هورمونهای زنانه هم دارد...خود را رها کنید و به طبیعت خود اجازه دهید طبیعی عمل کند.
آقا محسن اصلا حرف شما درست . نسل ما رو با یک گشت ارشاد داخلی بار آوردن
پینوشت خوب
والا . الان خواهرا و برادرا میان می گن حیا کن