به گلی با هزاران اسم

امروز از اون روزهای بد بود. از اونها که بزور دوا و داغون کردن کبد گریه ها بند اومد  -راستش اشکی دیگه در کار نبود فقط یک صداهای شرم آوری از خرخرم در میومد -اینها را نمی گم چون دنبال همدردی یا جلب توجه و از این مزخرفات باشم . اینها را برای یک من دیگه می نویسم . یکی که باخته , مثل من , البته من لقب بازنده رو با افتخار قبول میکنم - چراش بماند برای بعد - یکی که مثل هم دلش شکسته هم پرهای امیدش رو چیدن . اسم این خانوم را می گذاریم مثلا لاله یا مریم یا شقایق , نسترن , رزا , نیلوفر , سیمین  - چه فرقی می کنه یک گل که زودتر , خیلی زودتر از وقتش پژمرده شد- مثل من که خشک شدم - شاید اسمهای دخترها رو فقط برای قشنگی از روی گلها بر نداشتند ,شاید برعکس بوده. اینقدر که طبیعت زن به گل می ماند که اسم هر دختری را به گلی دادند , من نمیدونم .

امشب امید از من و گل من خیلی دوره که حتی تصور دل بستن بهش دور و باسمه ای به نظر میاد . شاید هم برای همین امیدیک اسم مردانه است . توی این دنیایی که قانون های اومدن و رفتن را غالباً مردها می نویسند چرا امید هم در ذاتش یک تجسمی مردانه نداشته باشه .چون من و گلم چیز زیادی نخواستیم - شاید هم گناهمون همین بوده - تصور دوست داشتن و دوست داشته شدن متقابل اینقدر کوچک و در عین حال  قابل دسترس هست که احتیاج به قانون جذب یا مثلا فلان دعا یا داشتن شرایط ظاهری و مالی خاصی نباید داشته باشه  . ماشین پورشه که نخواستیم . 

برآورده شدن یکی از اولیه ترین نیازهای زنها دوست داشته شدنه متقابله . این ضعف نیست . این تمام دلیلیه که دنیا با همه زشتیهاش ,  هنوز ارزش موندن را می تونه داشته باشه . و بله .من می دونم تنها بودن و تنها زندگی کردن هم زیباست و من گاهی اوقات این تنهایی رو مثل اولین نفسها بعد از اینکه مدتها زیر آب مونده باشم می بلعم . همه اینها درست . ولی .ولی خواسته من و گلم امشب ساده است , درسته برای ما ارزش دنیا رو داره ولی برای کسانی که قلب ما را هنوز بعد از اینهمه سال با خودشون به این طرف و اون طرف می کشونند راحته . تنها تفاوت من و گلم اینکه من خودم این جدایی رو به خودم تحمیل کردم و گل من را تنها گذاشتند .چقدر از این شاخه به اون  شاخه می پرم . شما تحمل کنید قول نوشته بهتر را می تونم بدم . 

حالا , تو روزهایی مثل امروز بالای پل هوایی با صدای sting هزار تکه می شم -" و بعد از میلیون ها سال هنوز من دوستت دارم  من هنوز تو رو می خوام "- و هر تکه ام یک من بی هویت , بی اسم و گنگه که از تکه دیگه می پرسه چی شد  که به اینجا رسیدیم  و بله " اون که رفته دیگه هیچوقت نمیاد " و بله گناه عاشقی از من بود همون قدر که گناه پرواز کردن به گردن کبوتره . فکرم به همه جا می ره جز به اونچه که می خوام بنویسم !.پس کبوتر ها را سر ببرید یا در قفسها آتش بزنید , ما خودمان به دست خودمان ساقه مان را شکستیم . 

گل قشنگ من , نسترن, سوسن , مینا, نرگس , شکوفه و لادن گریه کن و خواهش می کنم گول امید را نخور , اونم یک مرد دیگه است . یک روز شاید نه فردا ولی یک روزی دوباره تکه هات رو از زمین جمع می کنی و اگه خوش شانس باشی بعضی از جواب هات را پیدا کردی , نمی گم قوی باش , قوی هستی آدمی که با حبابی شعله ور در قلبش زندگی می کنه , قوی تر از خیلی های دیگه است  که فارقند و  یادت باشه که به قول  آهنگ H.I.M  قلب سرد , قلب مرده است . عشق , حق ماست . تا زمانی که دوباره حقمون , قلبمون و سهمون از عشق در این دنیا را گرفتیم نفست را نگه دار و سرت را بالا بگیر . تجربه عاشقی موهبتیه که به هر کسی داده نشده . 

این امید نیست که مثل لوسیفر روی شونه چپم وسوسه ام می کنه . این ایمانه منه که یک روز اونی که باید بیاد , اونی که خودش بدون دعوت می مونه و نمی ره , اونی که دوباره قلب سرد من را زنده می کنه و مال منه و فقط و فقط مال من  را از بین رویا ها و صدها سال نوری فاصله هم که شده  پیداش می کنم و اینبار این اونه که هیچوقت نمی گذاره ولش کنم  همون طور که قلبی که فقط و فقط برای تو خواهد تپید تو را هیچوقت ول نمی کنه , تا اون روز نفست رو نگه دار و سرت رو بالا بگیر .

نظرات 3 + ارسال نظر
زارا شنبه 24 خرداد 1399 ساعت 06:46

خیلی عالی
به قول یه اهنگی میگه امید همیشه از ویرانه ها بلند میشه.

مرسی زارا جانم .از خدامه که این شعر درست باشه

سیمین چهارشنبه 21 خرداد 1399 ساعت 18:37

ما زن ها ظریف و شکننده ایم
و در برخورد با حوادث و اتفاقات همیشه بدنامِ ماجرا یک زن میشه
فرهنگ و کشوری هم که درش زندگی میکنیم فرقی نداره
حسابی اذیتمون میکنن، بهمون زور میگن، مورد ظلم واقع میشیم و اگر صدامون دربیاد میشیم بی حیا! اگه تو ایران باشه، بهش میگن مادر فولاد زره، نمونه ی خارجیشم میشه مالفیسنت!
من برای مالفیسنت احترام ویژه ای قائلم! یک زن که بهش خیانت شد و پر و بالشو چیدن، نهایتشم شد فرشته خبیث و بدذاتِ قصه
اما مردا همیشه مردن! همیشه آقا هستن
داداشم میگه روز بز داریم روز پسر نداریم! مادرمم همیشه بهش میگه چون این روزها رو مردها تعیین میکنن! مردها صاحب همه چیز میدونن خودشون رو و براش روز تعیین میکنن
اسم گلها رو رومون میذارن چون فکر میکنن "مال" خودشونیم! از شاخه میچینن، یه مدت نگه میدارن، بعدم نوبت به یه گل دیگه میرسه...
(عمومی!)

عیب نداره , یعنی خیلی عیب داره ولی این همه سال عمر کردم که یاد بگیرم در روی پاشنه نمی گرده و در ضمن به ماهی که خلاف جهت رودخانه شنا می کنه می گن آزاد . مثل ملفیسنت .
اونی که باد می کاره طوفان درو می کنه . کسی که دل شکستن در ذاتشه امروز و فردا برای اون یکی هم ذاتش رو می شه . روزای سخت همیشه به بچه های آلمانی و َژاپنی بعد از جنگ جهانی دوم فکر می کنم . فکر کن کشورت شخم خورده بعد تمام دنیا هم ازت متنفرند ولی , ولی اونا نشستند , اینقدر زحمت کشیدن و خون دل خوردن و فداکاری کردن و از همه مهمتر متحد بودند که مثل سیمرغ خودشون و کشورشون رو ار خاک بلند کردند . حکایت زنان سرزمین ماست . باید اقرار کنیم که نه تنها مردها بلکه خودمون هم با همجنسامون مهربون نیستیم . نمونه اش تو مجالس زنونه مدام غیبت از زنها دیگه است و الی آخر .
اگر یاد بگیریم که با هم مهربونتر باشیم بیشتر پشت هم باشیم قدر و ارزش خودمون و جنس خودمون را بدونیم یاد دادنش به جنس مخالف آسون می شه . راستش سیمین جان , این یکی از اهداف شخصیه منه, دیگه غیبت زن دیگه ای رو نکنم , سعی کنم ظاهر آدمها رو همون ببینم که هست , زنهای موفق دوربرم رو الگو کنم در نهایت می خوام نگاه جنسیتی را لاقل در خودم از بین ببرم چون اگه ما اینکار رو نکنیم هیچ کی برامون انجامش نمی ده .

د چهارشنبه 21 خرداد 1399 ساعت 12:38 http://Mountain2018.blogsky.com

زن رو به خاطر اینکه راحت میشه مچاله و سربه‌نیست کرد و دورانداخت، به گل تشبیه‌ش کرده‌اند.
یکی از اقوام ما، که از زنش طلاق گرفته بوده چند وقت پیش با دختری مطلقه صیغه محرمیت بست. دختر، مادرش مرده بوده و پدرش ازدواج مجدد کرده؛ برای همین پیش برادر متاهلش زندگی می کنه.چند روز پیش این فامیل ما، که ظاهراً میگن تازه اعتیادش رو ترک کرده، از دختر خواسته بوده که با او همبستر بشه و دختر قبول نکرده. حالا مردک بی‌شرف، زده زیر همه‌چیز و گفته دختره سرده و نیومده با من بخوابه. و رفته وسایلی که به دختره داده بوده رو پس آورده. ما دیشب خبرش را فهمیدیم. نمی‌دانم دختر چطور دوام می‌آورد.
میبینی زن رو راحت میشه پس زد. حتی اگر مقصر هم نباشه، ناخودآگاه مقصر حساب میشه.
حالا حرف من ربطی به نوشته احساسی شما نداشت، فقط خواستم بگم چه وضعیت اسفناکی ست.

چه داستان اسفناکی .چه وضع اسفناکتری. این نوشته رو برای زن دیگری نوشتم .همین.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد