فحاشی و فالورهای گربه دوست

چطوری می شه که بعضی ازآدما اینقدر جسورن . جسور کلمه اشتباهیه .بار مثبت داره , گستاخ هم اگه بگم با بی حیایی اشتباه می شه و ظاهرا دایره لغات من خیلی محدوده .نمونه اش رو تو همین وبلاگ خوندنها می بینم خانوم یا آقای مربوطه تمام دار و ندار زندگیش رو که شامل دعوای دیشب با همسرش بود رو می نویسه , اوج ماجرا اینجا بود " گوشامو گرفتم و هر چی از دهنم در اومد به خودش و پدر مادر **** گفتم" , حالا بماند که این دعوا رو جلوی بچشون کردن , این روحیه , این توانایی برای ابراز احساسات به این ترتیب رو اصلا درک نمی کنم . در ضمن خدمتتون عرض کنم که این ربطی به این نداره که : تو زندگی یه لحظاتی پیش میاد , یا تو در اون موقعیت بودی همین کار رو می کردی یا سختی که بکشی تو هم افسار پاره می کنی . در واقعیت شما من رو نمی شناسید و البته برعکسش هم درسته , پس بنابراین نمی دونید که در چه موقعیت هایی قرار داشتم و با توجه به سنم و زندگی کولی واری که دارم اتفاقا خیلی در این شرایط قرار گرفتم ولی , ولی هیچ وقت قدرت اینکه دهنم رو باز کنم و هر چی تو دلم هست رو خالی کنم را نداشتم , این از خوبی من نیست از تربیت پدر و مادریه که از اخمشون بیشتر از کتک خوردن می ترسیدم - هنوزم می ترسم - ولی در اوج عصبانیت و خشم نمی تونم فحش بدم , نمی تونم دهنم رو باز کنم و هر چی دلم می خواد بگم , برعکسشم هست حاضرم کتک بخورم ولی حرف رکیک نشنوم . چون استدلال می شه کرد که وقتی فحش می دی یعنی دیگه حرفی منطقی برای گفتن نداری , یعنی پایان یک گفتگو یا مباحثه یا هر چی اسمش هست , یعنی راهی برای حل مشکل نیست , و راستش تو این شرایط من ترجیح می دم دست به یقه بشم - که شدم - تا صداهای ناهنجار از خودم تولید کنم و به خواهر و مادر طرف مقابل نسبت های زشت بدم . نمی دونم . هر کسی یکجوره .ولی حتی اینجا پشت این نقاب ناشناختگی که به صورت زدیم من ترجیح می دم مسایل و مشکلات شخصی / خانوادگیم پنهان بمونه , نتیجه: 1 : سانسورچی ذهن من کارش رو خوب بلده ؟2 : از اینکه روزی معلوم بشه چه کسی هستم می ترسم - نه برای خودم برای خانواده ام -؟ البته 3 و 4 هم داره ولی دیگه واراجی اضافه است . چرا این حرفا رو می زنم : اژدهای درونم عصبانیه و می خواد با یک هو کل این زندگی رو به آتیش بکشه ولی همینطور که ملاحظه می فرمایید دهنم را بسته نگه داشتم . 

پیوست : برای این گربه گور به گور شدمون یک صفحه اینستاگرام درست کردیم - ایده خواهر - الان ده برابر من یا شایدم بیشتر فالور داره اونم تو یک هفته , اگه قیافه داشت دلم نمی سوختا .  

نظرات 2 + ارسال نظر
زارا یکشنبه 16 آذر 1399 ساعت 19:26

ازون نوشتن های زندگی زناشویی میشه فهمید ازدواج برای خیلی ها فقط یه قرارداد مالی اجتماعی.هیچ مفهومی از دوستی و انسانیت ندارن.منم به شدت موافقم فحاشی کردن اوج ناتوانی برقراری ارتباط و منطق.و از نظر روانشناسی فحاشی در کنار حرکات چهره و چشم و ابرو درجاتی از پرخاشگری هستند. یعنی درجات ضعیف تری از شخصیت ضداجتماعی و پرخاشگر.که جز اختلال های شخصیت حساب میشه

شما دیگه حسابی واردی . متاسفانه ازدواج تبدیل به یک قرارداد مالی شده , گویا کاریش هم نمی شه کرد اینجاست که از رو دست موندن خودم خوشحالم .

داوود شنبه 15 آذر 1399 ساعت 23:41

یه نوع سبک نوشتن مد شده و هر روز هم داره بیشتر میشه: از چرت ترین اتفاقات روزمره‌شون مینویسن، عمدی هم مینویسن البته. با اینایی که از ماجراهای خانوادگیشون مینویسن کاری ندارم با اینایی کار دارم که شخصی تر مینویسن. نوشته‌هایی معمولا کوتاه مینویسن مثل توئیتریها؛ و تو نوشته هاشون از ف.ک و فحشای رواج پیدا کرده دیگه استفاده میکنن، ظاهرا «بدبین» و «پوچ» و «عصبی» و «افسرده» هستند.
سن چندانی هم ندارن. احساس می‌کنم این دختر پسرای جلف و خوشتیپ خیابونها و پاساژها و اینستاگرام، نویسنده این چیزان.
کاری که اینا با مفاهیم کردن، حکومت آروم نمیگیگیریم‌ها نکرد.

حکومت آروم نمی گیگیریم یعنی اصلا حدس نمی زدم اینقدر حس شوخ طبعی جالبی داشته باشی . ممنون , دمغ بودم آخر شبی سر حالم آوردی .
موافقم منم زیاد از این نوشته های کوتاه که مثلا :چقدر خوابم میاد خوشم نمیاد که البته نظر شخصیه و مطمئنا طرفدارهای خودشه . بیشتر این دفتر خاطرات زندگی های زناشوییه که به شدت ازشون در عجبم .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد